☆ “مشرق” در قرآن صرفا به معنای منطقه ای جغرافیایی نیست. آن به مفهوم جایگاه اشراق است. یک کیفیت متعالی از حیات که زنده به نور است. “مغرب” نیز منطقه ای جغرافیایی نیست. آن کیفیت ناپیدایی همین نور در ساحت حیات آدمی است. چه بسیار کسانی که در مشرق جغرافیایی اند و خوابند و در ناهشیاری بسر می برند. و چه بسا کسانی که در مغرب اند و در کیفیت مشرقی بسر می برند. مشرقی آن است که در معرض نور حیات و آگاهی قرار گرفته است. کسی است که شمع وجودش روشن گشته و با نور خدا می بیند و راه می برد. شرق وجود، اشاره به نیمه ی روشن آن است، همچنانکه که غرب اشاره به نیمه ی تاریک آن است. و اینها با هم یک کل واحدند. تاریکی روشنی را معنا می دهد و روشنی تاریکی را. این تاریکی را زندگی با ذهن بشری بگیر، و روشنی را حیات در روح. لکن بر فراز این دو، جایگاه رفیع دیگری است که تنها صاحبان روح های بزرگ بدان دست می یابند. آنجا کیفیتی است که هم حجاب های ظلمت و هم حجاب های نور به کلی کنار رفته اند و واصِل، در ذات هستی آرام گرفته است. او در چنین کیفیتی از هر تضادی رهیده است. زیرا هیچ تضادی به آن ساحت مقدس راه ندارد. اینجا همان کیفیتی است که به قول قرآن “لا شرقیه و لا غربیه” است. اصل و منشأ حیات است، و جریان زندگی از این سرچشمه برون می زند.
مسعود ریاعی