بشر امروز گرفتار تاریکی است. و برای رهایی از رنجی که گرفتار آن است بیهوده به هر چیزی چنگ میزند؛ از این اندیشه به آن اندیشه می رود، از این آرمان به آن آرمان، از این رؤیا به آن رؤیا، از این سرزمین به آن سرزمین، از این جمع به آن جمع، از این دین به آن دین، و حتی به بی دینی می رود … اما همه بیهوده است. اینها نه تنها نجات بخش نبوده و نیستند بلکه همواره بر گرفتاریش افزوده و می افزایند. زیرا تا وقتی بشر بخواهد راه نجات را در بیرون خود جستجو کند، وضع جهان همین است و او روز به روز افسرده تر و مغبون تر خواهد شد. زیرا مشکل او درونی است. امروزه تنها راه نجات، رجوع به خویشتن خویش و توجه از القاءات غیر بریدن است. به فطرت الهی خود روی آوردن و به شعور متعالی سلام کردن است. فرار از خود و تکیه به غیر کردن و همواره نجات را در بیرون خود جستجو کردن، هیچگاه چاره نبوده و نیست. بشر آنگاه که آگاهانه بر پای خویش بایستد و مسئولیت خویش بپذیرد، تازه بر آستانه ی رهایی از رنج قرار گرفته است.
مسعود ریاعی