اگر بتوانی همه را ببخشی، ادامه ی راه را بر خود هموار نموده ای. مهمترین دستاورد بخشیدن، آزادی است. آن که نمی تواند ببخشد، آزاد نیست. همواره در پیچ و تاب خاطرات اسیر است. همواره روح و جانش در همان حالت سخت و تلخ باقی مانده است. و این تاوانی است که با بخشیدن، می توانی پرداخت نکنی. زیرا حتی اگر حق هم با تو باشد، باز این تویی که در زجر و تنگی قرار گرفته ای. خوب و بد نکن، همه را ببخش و خود را رها کن. اگر نبخشی دوباره باید به همان وضعیت بر گردی، دوباره باید با همان موقعیت روبرو شوی! چون نبخشیده ای! بسیاری بارها و بارها به زندگی های سخت فرو افتاده اند زیرا نتوانسته اند که ببخشند! این یعنی خود باعث رجوع چند باره ی خویش به زندگی های سخت شده اند. نبخشیدن، آتش به خرمن خود انداختن است. تو ببخش. یک سالک همواره در حال بخشش است. او هیچ جزئی از بخش خویش را در هیچ ماجرایی جا نمی گذارد. یک سالک، مسافر خوبی است.
مسعود ریاعی