برخی فکر کرده اند که اگر کلمه “رؤیا” را به جای “وحی” بگذارند، به نظریه ی جدیدی دست یافته اند و مشکل نافهمی در چیستی قرآن حل شده است. غالبا انسانهای ذهنی اینگونه اند، آنها تا از چیزی یک تعریف ذهنی ارائه ندهند، هیچ پدیده ای برایشان قابل ادراک نیست. و این خاصیت ذهن بشری است. اصحاب ذهن بنده ی تعریف و حدود و مرز اند. اگر چیزی را نفهمد و یا توجیهی برایش نیابد، لاجرم یا انکارش می کند و یا تبدیلش می کند به چیزی دیگر که برایش قابل فهم است. و فکر می کند اینگونه حقیقت را به تمامی درک کرده است. و این بدان دلیل است که انسانهای ذهنی، تنها آگاهی های ذهنی را قبول دارند و از آگاهی های فراذهنی بی خبر اند. زیرا دست یابی به آگاهی های فراذهنی، تنها پس از توقف ذهن بشری محقق می شود و این خود یک سلوک عملی و جانانه می طلبد. اینها در جهانهای عظیم درون سیر نکرده اند، چیزی ندیده اند. تنها کارشان اندیشه ورزی و تفکر از راه دور بوده است. یعنی فقط با یک لایه از این هستی آشنایند. هستی دارای لایه های مختلف است که آگاهی های ذهنی تنها یکی از این لایه هاست. این عده، تقصیری هم ندارند زیرا فقط کتاب خوانده اند و فکر کرده اند و حرف زده اند. نمی دانند مفهوم بی ذهنی چیست و نوع آگاهی اش کدام است. زیرا “مراقبه” یا همان توقف ذهن بشری را نمی فهمند. نور کیفیتی به نام تسلیم به کل، و بی قضاوتی در باطن را عملاً درک نکرده اند و در جهانش قرار نگرفته اند. اصحاب ذهن، دوگانه بین اند، می گویند یکی من، و یکی آنچه که می بینم. و جز این آگاهی های سطحی که از این نوع نگاه بدست می آید آگاهی دیگری را نمی شناسند. و البته حق هم دارند زیرا نمی توان به زبان ذهن شان چیزی برایشان تبیین کرد، زیرا تنها راه برخورداری از فرآگاهی سلوک عملی خودشان است. و آنها اهل سلوک نیستند، اهل حرف اند. فرآگاهی از دید اصحاب ذهن، نوعی جنون به نظر می رسد، و این چیز جدیدی نیست، برای همین است که به تمامی انبیاء الهی اتهام جنون می زدند و آنها را مجنون می خواندند. “وحی” یک کیفیت اسراری است و تنها کسی به تمامی از آن خبر دارد که در آن کیفیت قرار گرفته است. زیرا در آن کیفیت، “نبی” در اختیار آگاهی کل قرار می گیرد. این یعنی هیچ ذهن و نفسی وجود ندارد، کیفیت “موت” منیت عارض شده است. وحی، رؤیا نیست. رؤیا یکی از اجزای آن است. البته مطمئنم که اصحاب ذهن، رؤیا را هم نمی فهمند زیرا آن را با خواب دیدن یکی پنداشته اند. “رؤیا” خواب دیدن نیست، رؤیت جهانهای انرژیک است. و تکرار می کنم تا خود سلوکی عملی نداشته باشند، حتی آگاهی های این جهانهای انرژیک را هم برخوردار نخواهند شد. نصیحت بنده به چنین اشخاصی آن است که تا زنده اند و فرصت هست، غرورشان را کنار بگذارند و به جای نظریه پردازی های ذهنی، در باب وحی، بروند یک استاد واقعی بیابند تا آنها را به جهان لایتناهی “مراقبه” پرتاب کند، پوسته ذهنی شان را بشکند و از اتاقک ذهنی شان رهایشان سازد.
مسعود ریاعی