هر اسمی از اسماء خداوند، مفاهیم اسماء دیگر را در خود دارد. اینطور نیست که اسماء، نسبت به یکدیگر بی ارتباط و مجزا باشند. یک اسم، همه اسماء نیز هست. تنها نکته این است که از میان مفاهیم اسماء، تنها مفهوم یک اسم بارز شده است و دیگر اسماء مستتر اند. وقتی گفته می شود “علیم”، همه اسماء دیگر از قبیل حی و قدیر و سمیع و بصیر … در او حضور دارند، فقط بارز نشده اند، آن که بارز شده است “علم” است. به تعبیری میتوان گفت؛ یک دریای بزرگ نورانی است که هر بار به فراخور موقعیت، یک طیفی از رنگ از آن متجلی می گردد. تفاوت اسماء از این جهت است، نه اینکه هر اسمی خالی از اسماء دیگر است. این نکته که گفتم حتی در میان اسماء به ظاهر متضاده نیز صادق است. مثلاً اسم “هادی” (هدایت کننده) با اسم “مُضِلّ” (گمراه کننده)، هر دو یکی اند. به تمثیل دو روی یک سکه اند. نه دو چیز مجزا. مُضلّ همان هادی است منتها در موقعیتی دیگر! و هادی همان مضلّ، در موقعیتی دیگر! این نکته بستگی به آن دارد که ناظر از چه منظری به او نگاه می کند. خداوند خود می فرماید؛ “من در گمان بنده ام بسر می برم”، برای او همانم که می اندیشد! اگر هادی ام بداند، جلوه ی هدایتگری ام با او روبرو می شود، همچنانکه اگر با شک و تردید و انکار، به من بنگرد، چیزی جز کفر و انکار و گمراهی نخواهد دید! من در نگاه اویم، در گمان او بسر می برم! این بدان معناست که تجلّی خداوند در هر زمان واحد است، منتها در هر موقعیتی تنها یکی از مفاهیم در آن بارز شده و به ظهور می رسد، که البته این ظهور متناسب با موقعیت و قابلیت شخص ناظر متجلّی می گردد. ای دوست! اگر خدا را خوب بدانی، خوبش خواهی یافت! و اگر بد، بد خواهی یافت! و اگر هیچش بدانی و وجودش را انکار کنی، خود را بی یاور و بی مولی کرده ای! او در نگاه تو و با گمان تو متجلّی می شود! در باره اش چه می اندیشی، برای تو همان است!
مسعود ریاعی