در یک تقسیم بندی کلی و کاربردی میتوان گفت که خاموشی بر دو نوع است؛ یکی خاموشی زبان، و دیگری خاموشی ذهن. خاموشی زبان، خاموشی عامه است. در بسیاری از موارد مفید است و رعایت کننده ی آن سر به سلامت می برَد. اما خاموشی ذهن، خاموشی سالکانه است. دست یابی به آن نیازمند ممارست و مراقبه است. کار هر کسی نیست. آن دستاورد یک جهاد عظیم درونی است. بسیاری هیچکدام از این دو خاموشی را ندارند، نه زبان و نه ذهن، اینان “هَمَجُ الرّعا” یند اگرچه تحصیلات عالیه داشته باشند. برخی خاموشی زبان دارند و خاموشی ذهن ندارند، اینان از برکات خاموشی در وِجهه ی دنیوی برخوردار می شوند، اما هنوز از جهنم درونی خویش خارج نگشته اند و به رستگاری نرسیده اند. آن که به خاموشی زبان و ذهن نائل شود، او به اسرار پیوسته است و در جوار مقرّبین است. کارش ناپیدا اما عظیم است. و اما آنکه زبانش گویا و ذهنش خاموش است، تبدیل به یک حکیم الهی شده است. چه به جای ذهن، این قلب است که زبان او را در اختیار دارد. چنین کسی کلامش نورانی و اعمالش خودانگیخته است، و این یعنی معنای حدیث “ظَهَرَت یَنابِیعُ الحِکمَةِ مِن قَلبِهِ عَلَی لِسانِهِ” در او متجلّی شده است.
مسعود ریاعی