اگر به مدت بیست و سه روز خط سیرِ حرکتی خود را رسم کنی، اینکه ببینی در هر روز به کدام طرف حرکت می کنی و شب ها را در کدام مکان می گذرانی، نقشه ای فرضی برای خودت تهیه کرده ای که با نگاه به آن می توانی الگوی حرکتی ات را بیابی. هر روز به هر طرف که حرکت می کنی، بر روی صفحه ی کاغذی که برای ترسیم مهیا کرده ای، خطی بکش و اگر در جایی ماندی نقطه ای بگذار. در پایان بیست و سه روز، تو صاحب نقشه ی حرکتی خود شده ای که دارای شکل هندسی غالباً نامنظم است که میتوان از آن آگاهی کسب کرد و نقاط قوت و ضعف را دریافت. اینکه چند بار به مشرق، مغرب، شمال و جنوب رفته ای و اینکه در هر روز اول به کدام طرف رفته ای، و اینکه سیرت کوتاه یا بلند بوده است، حائز اهمیت است. لزومی به ترسیم حرکت های کم اهمیت نیست. ترسیم همان حرکتهایی که برایت بیشتر حائز اهمیت اند، کافیست. در پایان بیست و سه روز، در نقشه ی ترسیمی ات، شکلی بدست می آید که الگویی حرکتی توست که در زندگیت نقشی نامرئی اما تعیین کننده دارد. در این مدت مهم نیست که به سفر دوری میروی یا نه، حتی اگر سفری نداشتی، خط سیرت را در شهر خودت دنبال کن… در پایان، آن نقشه ی خط خطی شده، الگوی نسبی حرکتی توست که بر سیستم عصبی ات و نیز ضمیر ناخودآگاهت تاثیرگذار، و در عین حال در تعاملی ناپیدا بسر میبرد. اگر در یک جمع بندی کلی، در این مدت احساس خوشایندی نداشتی، یعنی مضطرب و بدون آرامش بودی، و گره ای از کارهایت گشوده نمی شد، “الگویِ حرکتی ات را تغییر بده” و “نباش آنچنان که پیش از این بودی”. بهترین الگوی حرکتی، از آن پیامبر (ص) است. تو به سادگی می توانی نقشه ای کلی و فرضی از خط سیر پیامبر(ص) در بیست و سه سال مبعوث شدن شان که در برخی از کتب تاریخی موجود است بهره بگیری. نقشه هایی که مهمترین اتفاقات در آن ترسیم شده اند.
مسعود ریاعی