هر خواسته ای که در وجودت شکل بگیرد، به واقع مداری در مغزت ایجاد کرده است. وقتی مداری در مغزت تشکیل می شود، تصویری شکل می گیرد، و آن تصویر تو را به خود می کشد و رهایت نمی کند. این بدان معنی است که تا وقتی آن مدار پا برجاست، تو اسیر آنی. هر مدار مجموعه ای از نرون های عصبی را درگیر می کند. افکار شهوانی مدار خاص خود را دارند همچنانکه خشم و غضب و دیگر احساسات نیز برخوردار از مدار خاص خویش اند. آن مدارها هر کدام به علت تکرار و شرطی شدگی، شیارهایی روانی ایجاد کرده که آدمی را براحتی به دام انداخته و تحت سلطه ی خود می گیرند. وقتی در خود به “مشاهده” بنشینی این مدارها را میتوانی ببینی و از وجودشان باخبر شوی. هر مدار از بخشی از دانسته ها و خاطرات گذشته ات تغذیه می کند. برای خلاصی از شر این مدارهای مزاحم باید “مراقبه” را بیاموزی، زیرا مراقبه، “بی مداری” است. در مراقبه هیچ خواسته ای نیست تا بخواهد مداری تشکیل شود. تو در این کیفیت، باز و رهایی و هیچ گره آزار دهنده ای که تو را اسیر کند وجود ندارد. [پنج متن راجع به “روش های کاربردی در سلوک” را بخوان و عمل کن]
مسعود ریاعی