پرسید: “مَا الحِیلَةُ” (چاره چیست؟!)
پاسخ داد: “تَرکُ الحِیلَةِ” (ترک چاره است!)
از منظر من، این از زیباترین و غنی ترین دیالوگ های باطنی تاریخ است. راه نجات و آرامش است. راحت جان است. اگر سالکی فرهیخته همین یک نکته را دریابد، کار تمام است. راه را طی کرده است. و این پرسشی است که علی(ع) از پیامبر(ص) پرسیده است و آن هم جواب رسول خداست! مشکل ما این است که پر از طرح و نقشه و حیله ایم. خالی نیستیم، صاف نیستیم، به خلأ در نیامده ایم و معنای پاک بودن از هر چیز را نفهمیده ایم. برای همین است که همواره پر از مشکل ایم. ما هنوز این ذهن آشوبگرِ پُر وسوسه را دور نینداخته ایم. همواره بدنبال چاره ایم و دقیقاً از این روست که بیچاره ایم. ای دوست، اگر میخواهی نیروی خداوند را مددکار خود کنی، باید دست از بازی های ذهنی و چاره اندیشی هایش برداری و خالی از نقشه شوی. اگر چاره خدا را میخواهی، چاره اندیشی خودت را بدور بریز. چاره اندیشی های خداوند، از جنس چاره اندیشی های تو نیست. اگر میخواهی “او” به میدان آید، خودت را کنار بکش. تسلیم شو و مشاهده کن!