تو زیاد می دانی، و همین مانع وصل ات است. واضحتر آنکه مایه دوری ات است. تا دیر نشده خودت را خالی کن. به دورشان بریز. آن دانستنی هایی که دلت را روشن نکند و روحت را آرامش نبخشد، همان بهتر که نباشند. از این دانستگی هایی که آن را ارزش می پنداری، و به واقع تو را زندانی کرده اند، رها شو، خودت را آزاد کن. بگذار روحت در لایتناهی به پرواز در آید. انقدر نخواه که از هر چیزی سر در آوری. این ذهن فضول را کنار بزن. از زیر سلطه اش بدر آی. اگر نمی توانی، لااقل ساعتی تسلیم باش. نرم باش. پذیرای جریان هستی باش. زیرا جز در چنین کیفیتی آن دانه حیات بخش در وجودت کاشته نشود و به بار ننشیند!