هر آنکه موجود شده است بدون استثناء بر خوردار از بخشی از حقیقت است، شعاعی از حقیقت درونشان هست، جز این باشد به وجود نمی آمدند و موجودیت نمی یافتند. زیرا این “حق” است که آفریننده است. اما مشکل اینجاست که هر کس به بهانه وجود همین بخشی که از آن برخوردار شده، می خواهد تماماً بر دیگران سلطه یابد و سروری کند. این است که جهان هر دم در تاریکی بیشتری فرو می رود. سلوک به تو می آموزد که تنها شعاع های حقیقت را به وحدت برسانی و تاریکیهای نفسانی را به دور بیندازی. زیرا آنچه وحدت پذیر است، خواهش های نفسانی نیست، حقایق وجودیِ موجودات است. اگر مردمان جهان، برخوردار از چنین تعلیمی گردند و آگاهانه به این سو سیر کنند، صلح و آرامش به بهترین وجه و کمترین هزینه جهان را فرا خواهد گرفت. و این چنین صلحی پایدار است زیرا بر اساس فطرت، و با حضور تمام حقیقت خواهد بود.