بسم الله الرحمن الرحیم
هذِهِ جَهَنَّمُ الَّتِي يُكَذِّبُ بِهَا المُجرِمُونَ
“این همان جهنمی است که مجرمان انکارش می کنند!”
کدام جهنم؟! هشیار باش، دارد به جهنمی اشاره می کند که “معرفه” است. قابل رؤيت، شناخته شده و نزدیک است. به جهنمی اشاره می کند که وقوع یافته است. میگوید؛ “هذه”، یعنی این، همین! اینجا که قرار گرفته ای، رتبه ای از جهنم است. این دنیا دَرَکی از آن است. و همه باید واردش شوند، که شده اند، که می شوند. کوچک و بزرگ ندارد. “وَ اِن مِنکُم اِلّا وارِدُها”. اما صاحبان روح های بزرگ، انسانهای هشیار، سالکان فرهیخته در آن جاخوش نمی کنند. آنان آگاهی شان را از آن بر می گیرند و به “لطیف” می روند. این مجرمین هستند که در درکات آن، زندگی به زندگی می ماند. این جِرم گرفتگانند که در غلظت آن بسر می برند. چه هر کس هر آنچه را که دوست داشته باشد، از آنِ اوست! آنانکه به سبب جهالت شان، کثرت و فزون طلبی را برگزیده اند و ریشه در آن فرو کرده اند، همواره از “نار” همان ریشه نصیب می برند. این دنیا، رتبه ای از “نار” است. “سوخت و ساز” دارد و کارکردش “نار”ی است. دوستداران آن، دوستداران “نار” اند… و جهنم، رتبه ها دارد، از فیزیکی ترین آن، تا آتش جهالت و نافهمی، آتش نامرادی و ذلت، آتش خشم و خودخوری، آتش خودخواهی و منیّت، آتش خواستن ها و نرسیدن ها، آتش کینه ها و حسادت ها، آتش بیماری ها و درد ها، و از همه سوزناکتر، آتش حسرت و بی محبتی … و بدا به حال کسی که جهنم خویش را با خود حمل کرده به جهان پس از مرگ بَرَد. چه اینها کیفیت هایی اند که پس از مرگ نیز با او خواهند ماند. چه نفس آدمی، “جسمانیة الحدوث است و روحانیة البقاء”! …
بر گرفته از کتاب “تفسیر مهر”
در شرح معانی سوره رحمن