بسیاری توحید قولی دارند، حرف از یگانگی خدا می زنند، اما مطلقاً از “توحید عملی” بی بهره اند. در زبانشان، لا اله الا الله است، اما در عمل و رفتارشان جز شرک متجلّی نیست. حال آنکه توحید قولی بدون توحید عملی، نه تنها نجات بخش نیست بلکه وبال گردن است. زیرا نفاق مابین قول و عمل، معنایش همین است و چنین دوگانگیِ جز تخریب وجود آدمی حاصلی به بار نخواهد آورد. زیرا چنین تضادی باعث خواهد شد تا نیروهای مخرب با شدت و حدّت بیشتری به جریان افتند و منجر به سقوط و هلاکتی مضاعف گردند. یک سالک به خوبی می داند که “لا اله الا الله”، همچون هر ذکر دیگری “عمل” دارد. عمل به آن، توحید عملی است. در توحید عملی، همه ی کارها، به نام خدا و برای خداست. این برای خدا بودن بسیار مهم است. حال این کار میخواهد نوشیدن یک جرعه آب باشد یا ساختن یک شهر. یک سالک در هر کاری که وارد شود، خود را کارگزار خدا می داند. هیچیک از اعمالش برای خودش نیست. هر عملش، هدیه ای است تقدیم به او. به آن “حقیقت محض لایتناهی”. و اینگونه است که همواره تمامی کارهایش مملو از برکات می شوند. او هر چند خود نیز از این برکات بهره خواهد برد اما نیک می داند که بیش از یک کارگزار نیست. حال آنکه دیگران خود را صاحب و مالک آن کار می دانند و خدا در فعالیت هایشان عملاً کمترین جایگاهی ندارد. اینان در کارهایشان به همه جا چنگ می اندازند، جز به ریسمان خدا. و صرفاً آنگاه که به دردسر می افتند، یاد خدا می کنند. آنها اهل کار کردن برای خدا نیستند، چه با مفهوم متعالی آن بیگانه اند. و این به سبب ذهن شرطی شده شان و منیّت موهوم شان است …
در “توحید عملی”، فهم و درایت موج میزند، زیرا “یگانگی” خود مقر آگاهی و توانمندی است. زیرا نیروهای کارآمد هستی، در کیفیت “یگانگی” است که جمع می شوند و عمل با برکت را موجب می گردند. در “توحید عملی”، با آنکه سالک ممکن است از اسباب و وسایل عدیده استفاده کند، با این وجود هیچ نیرویی را جز به خداوند بزرگ نسبت نمی دهد و فقط و فقط توکلش بر اوست. در “توحید عملی”، سالک در هر زمان صرفاً وارد یک کار می شود، نه دو و نه چند. او از چندگانگی و چندکارگی گذشته و وظایفش را یک به یک پیش می برد. در “توحید عملی”، سالک همواره یک نگاه را پاس می دارد. نگاهش به “کل” است. و اینگونه است که این نگاه، همه را در بر گرفته است. در “توحید عملی”، سالک، “یک گو” است. او از چند گویی و تشتّت حذر می کند و در کارش کلمه واحده را پاس میدارد. در “توحید عملی”، سالک، ذهن خود را درگیر نتیجه نمی کند، بلکه تمام توانش را در بی عیب و نقص بودن کارش بخدمت می گیرد. چه ایمان دارد نتیجه هرچه باشد، بدون شک “خیر” است. مهمترین دستاورد “توحید عملی”، این است که جسم، ذهن و روحِ تو، هماهنگ شده، به وحدت میرسند، پس گفتگوهای درونی ات نیز پایان می پذیرند. در “توحید عملی”، سالک در می یابد که حتی دعا کردن، بر اساس “یکی” است زیرا اجابتِ “یکی”، همواره “یکی” را شامل می شود. پس یاد می گیرد که چگونه خواسته ها را “یکی” کند …
مسعود ریاعی