در کیمیاگری اصطلاحی است به نام “ماده ی اولیه”. برخی کیمیاگران به آن “ماده ی سیاه” نیز گفته اند. این بدان معناست که چون بخواهند فلزات دیگر را به طلا تبدیل کنند، باید ابتدا آنها را به ماده ی بسیط و اولیه شان بر گردانند. باید آنها را از شکل و خاصیت های ثانوی شان خالی کنند. در یک کلام باید آنها را نرم و پذیرای ” مطلق” کنند. اما این در “کیمیاگری باطنی”، بدان معناست که باید تمامی هویت های کاذب تو در هم بشکند. باید تمامی القاءات و ذهنیات و عقاید جوراجوری که از کودکی به وجود تو سرازیر کرده اند، تمامی شرطی شدگی ها، همگی فرو ریزند. اگر بخواهی به “حقیقت محض” نائل شوی، اگر بخواهی در مسیر کیمیاگری وجود قرار گیری، اگر بخواهی به طلایی ناب و اصیل مبدل گردی، باید از تمامی شکل های کاذب و دروغین خالی شوی، باید این “منیّت سیاه” در هم بشکند و به بی شکلی در آیی. سرمایه ی اولیه تو، همین شکستن است. همین بی شکلی است. دور انداختن هویت های کاذب است. وقتی در این کوره ذوب می شوی، تمامی ناخالصی های ذهنی و عاطفی، بخار شده و زایل می گردند. در این مرحله آدمی از شکل دروغین و شیطانی اش خارج گشته و اکنون وجودش به ماده ی اولیه ی کار بدل گشته است. لائوتزو به این مرحله می گوید؛ “کُنده ی ناتراشیده”. حکیم خیام می گوید؛ ” گِل کوزه گری”. عیسی مسیح(ع) می گوید؛ کیفیت “کودکی”. حافظ می گوید؛ “می ناب”. مولوی می گوید؛ “نی تو خالی”… و پیامبر اسلام(ص) به “میت” از آن یاد می کنند. “موتوا قبل ان تموتوا”… این یعنی نرم و پذیرا شدن. یعنی تسلیم محض … یعنی آماده شدن وجود، برای نیل به گوهر اصیل و الهی …
برگرفته از كتاب “كيمياگري باطني”