در جستجوی ما نباش. ما خود نمیدانیم که کجائیم. در جستجوی خود باش. حتی اگر خود را نیابی، باز همواره در کاری مفید بوده ای. زیرا خود این جستجو نعمت است نه نتیجه ی آن. هر چند با جستجو به جایی نخواهی رسید اما خود این جستجو چونان یک فرآیند شیمیایی عمل میکند. چیزهایی را در وجودت حل میکند و آرام آرام به ثباتی خوشایندت می کشاند. پس جستجو در این وادی باعث نمی شود چیزی را پیدا کنی بلکه روند استحاله وجودی را تسهیل می کند. و صرفاً از این منظر است که بزرگان، تلاش و جستجو را تجویز کرده اند. برخی فکر کرده اند که حدیث “مَن عَرَفَ نَفسَه فَقَد عَرَفَ رَبَّه” به امکان شناخت کامل و تمام نفس اشاره دارد. اینطور نیست. این غیر ممکن است. نه تو، بلکه هیچکس دیگری تا کنون نتوانسته به تمامیت نفس خویش معرفت یابد. تو هر چقدر سعی و تلاش کنی، نمی توانی آن را به تمامی بشناسی. زیرا همواره با یک لایتناهی طرف هستی. این حدیث میخواهد تو را با عجز خودت آشنا کند. تا بفهمی، ذهن یارای شناخت لایتناهی را ندارد. تا تسلیم محض شوی. تا پس از یک جستجوی طولانی و نفس گیر، آگاهانه از جستجو دست بکشی و در کیفیت تسلیم، آرام بگیری. این حدیث، یک جمله ی شرطیه است. شرط گذاشته است. میگوید اگر توانستی نفس ات را بشناسی، آنگاه رب ات را شناخته ای. و چون نمی توانی به تمامی نفس ات را بشناسی، پس امکان شناخت کامل رب ات نیز منتفی است. این حدیث، شاهکاری است که تو را با عجز خودت روبرو میکند. زیرا خوب میداند تنها کسی سر بر آستان حق فرو می ساید که به عجز خویش واقف شده باشد. یک سالک، با عجز خویش در برابر پروردگار آسمانها و زمین است که واصل می شود. این اظهار عجز در برابر خداوند، خود، عامل وصل است. امری مقدس است. این اظهار عجز، خود سرشار از معرفت است. چه آگاهانه صورت میگیرد و از سر تنبلی نیست. کاش نکته را بگیری.